![داستان کوتاه: فوت کن داستان کوتاه: فوت کن](http://up.mry1390.ir/1/book.jpg)
داشتم با ماشینم می رفتم سر كار كه موبایلم زنگ خورد گفتم بفرمایید الووو..، فقط فوت كرد !
گفتم اگه مزاحمی یه فوت كن اگه میخوای با من دوست بشی دوتا فوت كن .
بقیه در ادامه مطلب....
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
1 | 323 | mohsen123 |
![]() |
13 | 889 | mohsen123 |
![]() |
2 | 907 | amirali |
![]() |
3 | 521 | amirali |
![]() |
2 | 1161 | abbasjafari1376 |
![]() |
2 | 301 | amirali |
![]() |
2 | 831 | mona |
![]() |
1 | 786 | mona |
![]() |
0 | 267 | neda |
![]() |
0 | 220 | neda |
داشتم با ماشینم می رفتم سر كار كه موبایلم زنگ خورد گفتم بفرمایید الووو..، فقط فوت كرد !
گفتم اگه مزاحمی یه فوت كن اگه میخوای با من دوست بشی دوتا فوت كن .
بقیه در ادامه مطلب....
معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا...دخترک خودش را جمع و جور کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانم؟
بقیه در ادامه مطلب....
یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟
برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند.
بقیه در ادامه مطلب....
پس از رسيدن يک تماس تلفنی برای يک عمل جراحی اورژانسی، پزشک با عجله راهی بيمارستان شد ،او پس از اينکه جواب تلفن را داد، بلافاصله لباسهايش را عوض کرد و مستقيم وارد بخش جراحی شد .
بقیه در ادامه مطلب...
کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت. تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند. لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید. وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست.
بقیه در ادامه مطلب.....
تعداد صفحات : 2